داستان عشق پسر بینا به دختر نابینا...............
دختر و پسری با هم دوست بودند دختر به پسر میگه برای همیشه پیشم میمونی پسر میگه اره دختر میگه حتی اگه چشمام کور باشه میگه اره بعد پسر به دختر میگه اگه یک روز چشمات خوب شد بازم تو پیشم میمونی دختر میگه مطمعن باش که میمونم شک نکن چند وقت میگزره به دختر خبر میدن که دو تا چشم برای پیوند آماده هست پیوند انجام میشه دختر خوب میشه میتونه ببینه روز قرار با پسر فرا میرسه دختر میبینه که پسر کوره >بعد پسر به دختر میگه حالا پیشم میمونی دختر میگه نه نمیخوام پسرمیگه متعسفم تو با این چشم ها که هدیه ای از من بود فقط میتونب نگاه کنی همین......................
نظر شما چیه<
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : یک شنبه 12 بهمن 1393
| 11:29 بعد از ظهر | نویسنده : ♥♥ ♥♥ دوست دار عشاق بهرام کریمی ♥♥ ♥♥ |